جدول جو
جدول جو

معنی اخی یوسف - جستجوی لغت در جدول جو

اخی یوسف
(اَ سُ)
یکی از علمای دورۀ سلطان بایزیدخان ثانی است. اصل وی از توقاد است و در مدارس بروسه و ادرنه و بعض مدرسه های در سعادت تدریس میکرده است و او را بر شرح الوقایۀ صدرالشریعه حاشیه ایست و نیز کتابی بنام هدایهالمهتدین دارد. وی نزدیک خانه خود مسجدی بنا کرد و کتب بسیار خود را وقف طلاب علوم دینیه کرد. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ)
قاضی به قول صاحب حبیب السیر ’از جملۀ امرا و مقربان دایمسیک خان بود و از دوازده دیوان پادشاهی یکی تعلق به او داشت’. رجوع به حبط ج 2 ص 402 و 403 و 404 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ سُ)
ابن احمد بن احمد بن محمد بن یوسف بلصفوری ازهری مالکی. وی ادیب و نویسنده وشاعر و روزنامه نگار بود. و در سال 1280 هجری قمری در شهر بلصفوره، از شهرهای استان جرجا، در مصر متولد شدو سپس به قاهره رفت و تحصیلات خود را در جامع ازهر ادامه داد. وی مجلۀ هفتگی ’الاّداب’ و سپس روزنامۀ ’المؤید’ را منتشر کرد. و او را در سیاست مصر و جهان اسلام مقامی بود. و مشیخۀ سجادۀ وفائیه را نیز به عهده داشت. و در 25 ذی قعده سال 1331 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ایام الخدیوی عباس الثانی فی دارالسعاده. 2- بیان فی خطهالمؤید تجاه الدوله العلیه العثمانیه. 3- التعلیم فی مصر و حظ المسلمین و الاقباط منه. 4- مقالات قصر الدوباره. 5- نسیم السحر و یا نسمهالسحر، که دیوان شعر کوچکی است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
برادر نیک، دو تن بدین نام بودند: نخست نوۀ عالی و پسر فینحاس که همچو کاهن بزرگ در وفات عیلی جانشین او شد زیرا که فینحاس در جنگ هلاک شده بود. دوم پسر امریا و پدر صادوق. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا